شفق

یک ستاره ی آزادگشته از تمامی منظومه ها

شفق

یک ستاره ی آزادگشته از تمامی منظومه ها

شفق

اینها، همه شکل عمیقی از انسانی ست که میخواهد انسان بماند. اگر که پیش از آن انسان باشد البته.

آخرین مطالب

دستگاه حیات

پنجشنبه, ۳ دی ۱۳۹۴، ۰۱:۱۶ ق.ظ
یک میل درونی به انحطاط، یکجور کلّه شقی برای خراب کردن و بارها و بارها دوباره جان کندن و راست و ریست کردن. چیزی که به تازگی متوجه آن شدم و تقریبا پایه ثابت مشترک علایق، روابط و جریانات اطراف من است. چه برای چیزهایی و آنهایی که به طور عمد انتخابشان کرده ام و چه برای آنهایی که ناخواسته با پیش فرض و زمینه ی ذهنی ای که طی سال ها به وجود آمده بدون اینکه موقع انتخابشان از صحت عقل سلیم اطّلاع داشته باشم، با سر شیرجه زده ام توش! صاف و پوست کنده ی مطلب میشود این:
از قرار، و بنا بر قانون نانوشته ای، یک ICD ی جمع و جور، درست زیر پوست عضله ی پکتورال ام تعبیه شده که این دستگاه حیات، سخت به من وفادار است. حسابگر است. حسّاس است. ریزبین است و همه ی این خصال کم یاب را به همان ظرافتی که من میخواهم دارد. بدون اینکه لحظه ای غفلت کند یا تپشی را از دست بدهد، به صدم ثانیه نکشیده همراه با ضربان قلب من میرود و برمیگردد. عین یک چشم همیشه باز، به حرکت قلب من نگاه میکند. شمارش و کیفیت هر پالس را به دقت میگیرد. و آنقدر منتظر میماند تا اولین ریت نامنظم قلب از راه برسد. سپس با احتساب احتمال تاکیکاردی یا فیبریلاسیون بطنی که قلب ممکن است در پیش رو داشته باشد، بلافاصله با اعمال شوک الکتریکی، جلوی ایست قلبی را میگیرد. در لحظه، پتانسیلِ الکتریکی تمام میوسیت ها را صفر میکند. اعتماد میکند. و امید دارد که با این ری-استارت مهلک و لازم، از یک جایی در گرهِ سینوسی دوباره پیام جریان هدایت الکتریکی نرمال قلب خود بخود بکار بیفتد و سلولِ درست، از اول کار را بدست بگیرد. در طی این پروسه، ما همواره "خواهانان نجات بیمار" دور هم جمع میشویم و خوشحالیم که عجب علم پیشرفت کرده و چقدر ما خوبیم که بیمار را اینچنین از "مرگ" نجات دادیم. اما چیزی که بیمار تجربه میکند، مجموعه ایست از دلهره ی همیشگی برای یک شوک ناگهانی، حسّ رنج آور برق گرفتگی و سوزش در اندام ها، ترس و امید برای شروع مجدد، شمردن تعداد حمله های قلبی، و انتظار کشنده برای همان "یک دفعه" ای که دستگاه حیات کار نکند، و آن شوک، آخرین شوک باشد. مراحلی که بیمار پشت سر میگذارد از یک امیدواری به زنده ماندن و حسّ خوشحالی بابت روزهای بیشتری که حالا دارد، به سمت نوع کندی از اضطراب ناشی از همیشه منتظر بودن پیش میرود. انتظاری که هیچ مرز و حدودی برایش تعریف نشده و میتواند دو ساعت دیگر، یا دویست سال دیگر به پایان برسد! 
میل درونی به انحطاط، یکجور کلّه شقی برای خراب کردن و بارها و بارها دوباره جان کندن و راست و ریست کردن، همان ICD بس کارآمدی ست که با فرض نگه داشتن پالس ها و ضربان قلب، سخت مضطربم میکند. همیشه منتظرم. منتظر شوک بعدی.


* اختصار ICD ؛ Implantable Cardioverter Defibrillator است.
۹۴/۱۰/۰۳
شفق

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی