شفق

یک ستاره ی آزادگشته از تمامی منظومه ها

شفق

یک ستاره ی آزادگشته از تمامی منظومه ها

شفق

اینها، همه شکل عمیقی از انسانی ست که میخواهد انسان بماند. اگر که پیش از آن انسان باشد البته.

آخرین مطالب

۲ مطلب با موضوع «nocteuphoria» ثبت شده است

اگه ازم بپرسی این روزا چطوری تو گرمای مترو و شلوغی عصر و بیدار شدن صبح های زود برای دانشگاه رفتن دووم میارم، من سرمُ میگیرم بالا و بهت میگم فقط یه نیرو تو عالمه که میتونه همچین دستاورد غیر برابر و شگفت انگیزی داشته باشه؛ «عشق». و بعد اگه بخوای بدونی عشق به چی و کی؟ میگم؛ عشق به «سیاهچاله»، عشق به «درسم»، و عشق به «واله دِچِم». با اولی از خواب بیدار میشم، با دومی روزامُ به شب میرسونم و با سومی تمام مسیر و شلوغیا رو دووم میارم. 

آخه کیه که چنین اصوات آسمانی رو بشنوه و هنوز بتونه رو زمین باقی بمونه؟
شاید علاقه ی دیوانه وارم به زبان لاتین از همین اصوات آسمانی شروع شد؛ موسیقی مذهبی کلیسا. البته شاید سخت باشه توصیفش (همونجور که هیچ وقت مطمئنی نیستی ریشه ی هر علاقه ای از کجا و تو چه مرزی و چطور شروع میشه ) که بخوام تفکیک کنم علاقه م به لاتین باعث علاقه م به این دسته از موسیقی شد یا برعکس، علاقه م به موسیقی خالص و شورآور روحانی کلیسایی بود که به لاتین علاقه مندم کرد، اما چیزی که ازش مطمئنم اینه که فرکانس این علاقه انقدر زیاد هست که انرژی و ماده ی منُ هر دو با هم به سمت خودش به حرکت دربیاره. طوری که تصویر روزی از روزهای زندگیم، که وایسادم بین صفوف زن ها و مردهایی که درحال خوندن سرودهای مذهبی ان (یا هر آواز کُر مانندی که به زبان لاتین خونده بشه) به روشنی خورشید جلوی چشامه.
«Vale Decem» آهنگی ست در بدرقه ی دکتر دهم، در سریال معروف و تاریخی بریتانیاییِ Doctor Who .



Vale Decem
Farewell Ten

vale decem
ad aeternam
di meliora
ad aeternam
vale decem
di meliora
beati
pacifici
vale decem
alis grave
ad perpetuam
memoriam
vale decem
gratis tibi ago
ad aeternam
numquam singularis
numquam
dum spiro fido
vale vale vale vale ...


farewell ten
on to eternity
the fates be with you
on to eternity
farewell ten
the fates be with you
oh, blessed he
who brought us peace
farewell ten
lay down your burden
we will remember you
forever more
farewell ten
we give you thanks
on to eternity
you are not alone
never
trust to the last
farewell farewell farewell farewell ...

۰ نظر ۱۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۰:۲۵
شفق


اگر راهی وجود داشت که با آن میشد مردگان و ارواح را دید و با آنها گفت و گو کرد، باور کن هرچه که بود انجام میدادم تا به اندازه ی زمان یک چای خوردن با شوپن گفت و گو کنم، که فقط با حیرت زل بزنم در چشم هاش و بپرسم «چطور؟» و او پا رو پا بیندازد و در یک کلمه بگوید «ساده» و همه چیز را در همین یک کلمه برایم آغاز و تمام کند. و تا من بیام خودم را در ابعاد کلمه اش جمع و جور کنم، باد شدیدی از بالا به شکل عمودی بوزد و او را محاصره کند. در سحر شدگی و درماندگی من، درحالی که موسیقی او از جایی ناپیدا به گوش میرسد و با شدت افت و خیز باد، بالا پایین میرود و نواخته میشود، پرده ای از کهکشان ها، و طرح درهمی از سحابی ها به شکل هاله ای دایره‌وار، شوپن را احاطه کند و در همان لحظه همه چیز محو شود. جوری که از خواب بپرم و از سبز شدن و گل دادن دست هام، مطمئن شوم که تا بهشت رفتم و بازگشتم. بعد از این خوشبختی بر پهنای صورت اشک بریزم و دوان دوان پشت پیانو بشینم. بدون اینکه هیچ کدام از قطعه ها را از قبل حتی دشیفر کرده باشم، شروع کنم به اجرای والس شماره سه، والس شماره هفت، بیست و هشت پرلود پشت سر هم، چهار شِرزو، چهار سونات، به ترتیب تمام اتودهای اپوس ده و بیست و پنج، تمام نوکتورن ها، و در آخر این نمایش اعجاب انگیز را با بالاد اپوس بیست و سه به پایان برسانم. با اجرای آخرین نت از جا بجهم. بدون اینکه حتی یک قطره عرق بر پیشانی ام نشسته باشد. سبک باشم و لبخند مبهمی صورتم را گرفته باشد. پیانو را بردارم با دست، بگذارم توی جیب شلوارم. از خانه بیایم بیرون. خانم همسایه مرا ببیند و سلام کند، من با همان حال مسخ جوابش را بدهم، و از آنجا که میروم دیگر هیچ کس هیچ وقت مرا پیدا نکند. خانم همسایه آخرین نفر روی کره ی زمین باشد که مرا در کالبد موجود ذی حیّ ای دیده. از آن پس گم شوم، در کوه ها، بر نوک قله، قعر اقیانوس، روی برف ها، در دل آتش، وسط موج ها، بالای شاخه ی کاج ها، و در تمام سوراخ سمبه های دیگرِ زمین، پیانو را از جیبم در آورم و موسیقی همان نقطه را ثبت کنم. و در آخر روزها و ساعت ها انقدر به این کار مشغول باشم که به چرخه ی طبیعت باز گردم و از من، چیزی نماند جز صدای سحرکننده و دوری که در همه جا شنیده میشود.

* ریشه لاتینِ noct به معنای شب و euphoria به معنای سرخوشی یا خوشحالی و هیجان شدید را با هم قاطی کردم، شد این کلمه ی جدید الوصول nocteuphoria که کاملا مناسب حال این دست پست های من است؛ سرخوشی/مستی شبانه.
۰ نظر ۲۷ فروردين ۹۵ ، ۰۱:۰۹
شفق