اگر نه، پس چرا زندگی میکنیم؟
پنجشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۴، ۱۲:۱۹ ق.ظ
میدونی قشنگیش کجاست؟
اونجا که تغییرات سلول به سلول، بدون اینکه تو در ابتدا شاهد یک دگرگونی واضح باشی، اتفاق میفته. مثل تمام نت های خام و بدون هارمونیِ یه آهنگ، در ملودی جدای دست راست و آکورد جدای دست چپ. وقتی این دوتا موجُ به تفکیک میشنوی، صدایی که ازش درمیاد، تنها مجموعه ای از توالی صداها خواهد بود. منقطع و بدون حس و موزیکالیته. اما وقتی این دو تا موج قوی رو با هم هماهنگ میکنی، رو هم میندازی و ساعت ها زمان میذاری برای رعایت افت و خیزها، سکوت ها، و دقت در اجرای مناسب هر نت ، و وقتی بلاخره با وجود همه ی اشتباه ها، سرانجام به صدای منسجم میرسی و دستهات رو رها میکنی تا حالا از خلقتشون لذّت ببرن .. وقتی همه ی این کارا رو میکنی، تو نقطه ی آخر، تو لحظه ی اوج قطعه، برمیگردی به عقب و به مسیری نگاه میکنی که ازش رد شدی، و تمام قدم هاتُ به یاد میاری که چطور بدون اینکه دونسته باشی اگرچه کوچک، اما کامل کننده کل مسیرت بودن، با تمام قلبت به هیجان میای و حاضری تمام این راهُ برگردی تا هزار بار دوباره از اول بیای.
قسمت گمشده ی نیمی از باورهایی که به جایی نمیرسه همینجاست. نیمی از شکست ها.
ما چی کار میکنیم؟ ما عجولیم. میدویم. و بایدم هدف در چند قدمی باشه وگرنه خداحافظ شما.
ما چی کار میکنیم؟ همه رو تباه میکنیم. لذّت تغییر رو، لذّت با هم ریز-ریز جلو رفتن رو، لذّت رهرو بودن رو.
ما چی کار میکنیم؟ اگه تو مسیر بودن و تلاش کردن انقدر سخته، پس قراره خاطره کدوم گریه و لبخند توامُ تو روحمون نگه داریم؟ من میترسم. از روح های بدون تصویر و خاطره میترسم. از روح هایی که بدون نشان زخم و بهبود، بی تفاوت فقط میخوان به انتها برسن میترسم.
میدونی قشنگیش کجاست؟
عشقی که جوهره ی کائناته. تو هوا پخشه. عشقی که جوهر وجودتُ میاره بیرون. تو رو به خودت میشناسونه، نه اینکه تو رو دلتنگ و سخت-نظر کنه. آقا جان قشنگیش همینجاست. تو همین سیب زمینی و گوجه! همینجا؛
قسمت گمشده ی نیمی از باورهایی که به جایی نمیرسه همینجاست. نیمی از شکست ها.
ما چی کار میکنیم؟ ما عجولیم. میدویم. و بایدم هدف در چند قدمی باشه وگرنه خداحافظ شما.
ما چی کار میکنیم؟ همه رو تباه میکنیم. لذّت تغییر رو، لذّت با هم ریز-ریز جلو رفتن رو، لذّت رهرو بودن رو.
ما چی کار میکنیم؟ اگه تو مسیر بودن و تلاش کردن انقدر سخته، پس قراره خاطره کدوم گریه و لبخند توامُ تو روحمون نگه داریم؟ من میترسم. از روح های بدون تصویر و خاطره میترسم. از روح هایی که بدون نشان زخم و بهبود، بی تفاوت فقط میخوان به انتها برسن میترسم.
میدونی قشنگیش کجاست؟
عشقی که جوهره ی کائناته. تو هوا پخشه. عشقی که جوهر وجودتُ میاره بیرون. تو رو به خودت میشناسونه، نه اینکه تو رو دلتنگ و سخت-نظر کنه. آقا جان قشنگیش همینجاست. تو همین سیب زمینی و گوجه! همینجا؛
۹۴/۰۷/۳۰